بازدید امروز : 114
بازدید دیروز : 269
آتنا 2 ساله است ، تا یک هفته بعد از جراحی تومور مغزش ، از مادرش می خواست ، چراغ اتاق را روشن کند. او نمی دانست چراغ بینایی اش از جای دیگری خاموش شده است.
اکنون 2 ماه از درمانش می گذرد . جایی را نمی بیند. اما حس شنوایی و لامسه اش بسیار قوی شده. وقتی به اتاقش می روم ، بی صدا نزدیک می شوم ، بر می گردد و دستانش رادر جستجوی دستانم در هوا می چرخاند.
وقتی دستانم را به او می دهم ، تا مچ را لمس می کند و آرام می گوید : عمو ؟
پشتش را نوازش می کنم و از روی شعف خنده ای تا اعماق جان می کند.
خداوندا ، چراغ دنیایش را خاموش کردی ، ناز حکمتت که چراغ دلش از همه بینایانی که سالها نظاره گر زیبایی ها و زشتی های دنیایت بوده اند ، روشن تر است.
خواننده گرامی سلام ؛
با تواضع و ادب ...سایت "ایران انکو" پیرامون موضوعات سرطان به قلم نگارنده افتتاح شد .
بازدید ، نظرات و نوشته های شما دلگرمی بخش خواهد بود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک